کودک خلاق

راه حل!

هرروز یک دکوری طراحی می کند؛هال و پذیرایی خانه کلاَ محل اجرای تعزیه است. هرچیزی می تواند در تزئینات دکور به کار رود؛این بار هم یک برگ خیلی بزرگ در خیابان. می خواست برگ را با چسب نواری روی کاغذ دیواری بچسباند.بهش گفتیم:«این برگ خیلی سنگینه با این چسب نمی چسبه.» سریع به داخل اتاق رفت با قیچی مخصوصش مشغول برش زدن و کوچک کردن برگ شد. تقربیاَ چیزی از برگ نمانده بود ولی ته مانده برگ به راحتی به دیوار چسبید!!!! ...
13 اسفند 1391

آزمایش علمی!

😁خانواده ی جورابی؛پیشنهاد ساداتی! 👌جوراب های شسته شده رو به ترتیب اعضاء خانواده مون روی آویز لباس قرار داد تا خشک بشوند و شروع به سناریو سازی و تخیل پردازی کودکانه کرد⍮ماشاءالله دختر خلاقم. ...
11 اسفند 1391

خلاصه سازی!

هفته گذشته وقتی آب می خورد می گفت:«سلام بر دوتایی ها!» گفتم:«یعنی چی؟» گفت:« یعنی: امام حسین(علیه السلام) و عمو عباس(حضرت اباالفضل)» دیروزمیگفت:«سلام برسه تایی ها!» یعنی: امام حسین(علیه السلام)، عمو عباس(حضرت اباالفضل)و علی اکبر! ...
11 اسفند 1391

کی می دونه؟

به هرکسی که می رسه می پرسه، تو اینترنت هم گشتیم اما فایده نداشت. ذهن دانشمند کوچولوی ایرانی چند وقتی است که با این سوال مشغوله: «اسم اسب عمو عباس(حضرت ابوالفضل(علیه السلام))چیه؟» اگه می دونید خوشحال می شویم که در این پژوهش علمی به ما کمک کنید.     ...
11 اسفند 1391

پاتک برای مورچه ها!

فقط کم مانده بود مورچه ها از سروکلمان بالا بروند! سید مسیحا:«سم نمیخواد، اگه دارچین بریزین خودشون میرن!» این جمله ی کلیدی را از شبکه ی سلامت یاد گرفته بود! دنیا بدون مورچه لذت بخش است. جدا جواب داد شما هم امتحان کنید. ...
11 اسفند 1391

ابابیل درست کنیم!

  عقل یک بچه ی ٣ونیم ساله می رسد اما نمی دانم چرا عقل ما آدم بزرگا نمی رسد و هیچ کاری نمی کنیم و دست روی دست می گذاریم. می خواست angry birdsرا بازی کند گفتم:« مامان می دونی تو بازی جدیدشون اونا می گن که مسجدا باید خراب بشن،ایران ما خراب بشه!!!» بلافاصله گفت:« خوب ما هم ابابیل درست کنیم و بریم به جنگشون!!!» ای کاش ما هم ابابیل درست می کردیم! ای کاش! ...
11 اسفند 1391

اکسیژن نداره که!

چشم هایش داشت از حدقه می زد بیرون... با بابا جون و عمو جونش رفته بود استخر. کیفش خیلی بزرگ بود. عمو به شوخی گفت:«می خوای بذارمت تو کیفت جا می شی توشا!!» گفت:«آخه اکسیژن نداره که!!!» حالا چشم های عمو داشت از حدقه می زد بیرون! ...
11 اسفند 1391

پیمبیلت بکنم!

    کشتی کاملا مردانه بین پدر وپسر! سید:«بابایی می خوای پیمبیلت بکنم!» بابا:«یعنی چی باباجون؟» سید در حالی که خیز برداشته بود:«یعنی بپرم روتون،بهتون کیف بده بعد آرامش پیدا کنید!» اگر شما هم دوست داشته باشید می شود پیمبیل شوید و هم زبان جدید یاد بگیرید! ...
11 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد