کودک خلاق

روش های ابداعی برقراری ارتباط مؤثر با کودکان(1)

از امروز به یک مهد کودک جدید هم می رویم از قبل فکر می کردم که چه جوری با بچه ها ارتباط برقرار کنم، ایده خیلی خاصی به ذهنم نرسیده بود. امروز طبیعتا بعضی از بچه ها غریبگی میکردند و از مامان هایشان جدا نمیشدند. کتاب هایی که با خودم برده بودم را ورقی زدم  عکس یکی از کتاب ها برف بود، ناگهان فکری به ذهنم جرقه زد؛ برف بازی! شروع کردم به درست کردن گلوله های برفی خیالی و بچه ها را با خودم همراه کردم و مثلا هر گلوله ای که به سر و صورتم می خورد کلی جیغ و فریاد می کردم. کلاس پر شده بود از خنده و شادی، هیچ بچه ای دیگر پیش مادرش نبود همه در حال خنده و بازی و درست کردن گلوله های برفی خیالی بودند. برای خودم تجربه ی بسیار جالب، نو و ...
28 فروردين 1392

جنوب غربی!!

فکر می کنم بازی توی پارک قواعدی دارد؛ مثل این که مامان و بابا ها نظارت غیرمستقیم داشته باشند، کمی دورتر بایستند و فقط در شرایط ضروری ورود کنند تا بچه ها تا حدی استقلال، مهارت زندگی مثل احترام به حقوق دیگران و رعایت نوبت و تعامل با همدیگر را یاد بگیرند و از پس خودشان بربیایند. توی پارک، قطار بازی می کرد خانمی از او پرسید:« قطار شما کجا می ره؟» جواب داد:«به سمت جنوب غربی!!» ...
27 فروردين 1392

هیئت کودکان

دیروز با سید مسیحا و بچه های مهد (آخه من مربی مهد کودک هستم.) یک هیئت کودکان راه انداختیم و توی مهد می چرخیدیم و سینه می زدیم و این شعر را میخواندیم: فاطمه دختر نبی                                                     همسر و یاور علی عطر گل محمدی                      &nbs...
25 فروردين 1392

امان از دست بچه ها !

پسرعمه اش دقت کنید پسر عمه زای کلاه  قرمزی را نمی گویم، پسرعمه خود سید مسیحا رفته بود بیمارستان،(نگران نشوید!) محل کار پدر بزرگ شان ،دکترای مختلف هم به جهت ابراز علاقه به این طفل معصوم جمع می شوند و جویای نام این کودک. بابا بزرگ:«طاها جان، بگو اسمت رو بابا.» طاها:«مرتضی!!!» دکترها:«دکتر جان، شما ما رو سرکار گذاشتی یا این بچه!!» ...
25 فروردين 1392

جلب توجه مثبت!

به سید کلی لطیفه بامزه و کودکانه یاد دادم.هر جا می رود می گوید:« می خواید براتون یه لطیفه بگم.» آن وقت کیه که قبول نکند! به این می گویند جلب توجه مثبت! این کار سبب مطرح شدن کودک در جمع می شود و همچنین از همان دوران کودکی لطیفه صحیح و سالم و یا به قول خودمانی ترآن مؤدبانه را، به کودک آموزش می دهد. به خصوص این موضوع در دوران نوجوانی بسیار اهمیت پیدا میکند؛ غالبا نوجوان ها برای مطرح کردن خودشان و جلب توجه، دست به کارهای عجیب و غریب و لباس پوشیدن های نا متعارف می کنند که این کار می تواند تا حد زیادی جلوی خیلی از این کارها را بگیرد. در زیر چند نمونه از لطیفه هایی که سید تعریف می کند را می آورم: یک روزی یک پسری می خو...
21 فروردين 1392

جناق!

با خاله جونش و شوهر خاله اش(به ایشان عمو جون می گوید این جوری صمیمانه تر است.) تو ماشین بودیم ، بحث «باجناق» پیش آمد معنی اش را نمی دانست، برایش توضیح دادیم. بعدش رو کرد به بابا و شوهر خاله اش و گفت:«پس من هم جناق شمام دیگه!!» ...
19 فروردين 1392

دنیای امروز و انتخاب ما!

عزیزی میگفت:« دنیای امروز مثل پله برقی می ماند که باسرعت به سمت پایین حرکت می کند و تو قصد بالا رفتن از آن را داری،خیلی هم که تلاش میکنی نهایتا سرجایت در جا می زنی.» پرستیژ، پز دادن، با کلاس بودن و یا ظاهرا پیشرفت یا بچه داری با همه ی سختی هایش ولی در عین حال شیرین بودن؛ داشتن یا نداشتن مسأله این است؟ سن ازدواج بالا، سن بچه داری چند پله بالا تر، تک فرزندی، گسست نسلی، حال وحوصله نداشتن برای چک و چونه کردن با بچه ها، خانه ی سالمندان، افسردگی و آلزایمر و..... کدامیک، مسأله این است؟ ...
18 فروردين 1392

پس چرا؟

رفته بودیم رستوران، رفت چندتا «نی»آورد و بین همه تقسیم کرد. بعد مسئولیت بعدی شان آغاز شد که ببینند هر کسی چه نوشیدنی میل دارد. رو کرد به عزیز جون و گفت:«شما دلستر می خواین یا دوغ؟» عزیز جون:«هیچ کدوم، گلم.» سیدبا تعجب:«پس چرا نی گرفتید؟؟؟» عزیز جون در حالی که از خنده غش می کردند گفتند:« میخواستم دست شما رو رد نکنم!» ...
18 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد