کودک خلاق

ذهنیت مثبت

شیر خریده بودیم و در راستای همکاری و کمک در کارها، قرار شد سید مسیحا شیر را از ماشین بیاورد و در یخچال بگذارد. بعد از این که شیر را توی یخچال گذاشت،بلافاصله ظرف غذای ماهی را کنار آن گذاشت و گفت:«شبیه آقای روحانی شد که رفته بالای منبر و داره سخنرانی می کنه!» ...
30 دی 1392

از ماست که بر ماست!

  دیروز اولین اجرای نمایش «خونه کی از همه محکم تره؟» بود .برایم بامزه بود که تکه کلام هایم را از زبان سید مسیحا می شنیدم: ساعت سه و نیم بود و قرار بود ساعت چهار و نیم اجرای اصلی باشد؛دلم شور می زد و دلم می خواست یک بار دیگر قبل از اجرای اصلی ،نمایش تمرین شود؛توی همین گیر و دار های درونی بودم که صدای پسرانه کوچولویی به گوشم رسید: سید مسیحا:«خانوما ساعت دو و نیمه!! یه بار دیگه تمرینو نرفتینا!!» نمی دانم از کجا می دانست که من می خواهم همین را بگویم! نیمه شب از خواب بیدار شد، به او گفتم: (ببخشید گلاب به روتون)«می خوای یه سر، بری دستشویی؟» سید:«مامانی،حالا با هم در مو...
24 دی 1392

یه شعر قشنگ برای صلوات!

سلام، این شعر کوتاهه ولی با نشاط و شادی آفرین، ترجیحاَ اگر توسط دو نفر(دو مجری) اجرا بشه جالب تر در میاد، میگید نه آزمایش کنید! از ما گفتن! (مجری اول)                                               هو هو هو         صدا می آد! (مجری دوم) :صدای چی؟ (اول)   قطار قطار فرشته             رو آسمون نوشته صل علی محمد        ص...
21 دی 1392

بار دیگر: خونه کی از همه محکم تره!

مژده! مژده!     به علت استقبال بی شائبه دوستان سفینه،این بنیاد بار دیگر نمایش «خونه کی از همه محکم تره!»  را در غرب تهران واقع در مجتمع آموزشی تزکیه  در تاریخ  دهم بهمن ماه 92 برگزار می کند.   نشانی:شهرک قدس (غرب)، بلوار دریا، چهار راه مطهری، مطهری شمالی، کوی صدف، مجتمع آموزشی تزکیه  شروع اجرای اول: 9:15 شروع اجرای دوم:10:40   ...
19 دی 1392

مسکین و یتیم و اسیر

  داستان بخشیدن غذا توسط امام علی(ع) و خانواده شان به مسکین و یتیم و اسیر که در سوره انسان آمده خیلی به جان و دل سید مسیحا نشسته است و در موقعیت های متفاوت چه با ربط و چه بی ربط استفاده می کند:   به همراه پدربزرگ و مادر بزرگ به خرید مرغ سوخاری رفته بود. سر سفره با شوهر خاله کَل می انداخت که امشب مرغ سوخاری را مثل امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) به فقیرها بدهیم و امشب غذا نخوریم!  عمو هم(شوهر خاله) اصرار به اصرار فردا شب این کار را بکن و بگذار امشب که ما اینجا مهمانیم شاممان را بخوریم!!!   برای اولین بار، ما آقای پدر را تنها گذاشته بودیم و سه روز به مسافرت رفته بودیم. آقای پدر در این سه روز هیچ چیز نخور...
18 دی 1392

شوخی های پیامبر(ص)

  در میلاد با سعادت پیامبر عزیزمون گفتم شاید معرفی این کتاب زیبا و ارزشمند بتونه هدیه ای از طرف وبلاگ  ما به شما بزرگواران باشه و شاید مجموعه هایی آن رو تهیه کردن و در کنار نشاندن گل لبخند بر لبان کودکانشون ،کلی مطالب آموزنده از زندگی پیامبر مهربونی ها رو در صفحه ذهنشون نقش ببنده: سید مسیحا تو عید غدیر این کتاب رو به دوستانش عیدی داد: کتاب «لبخندهای ماه؛ شوخی های پیامبر (ص)»اثر مرتضی دانشمند با تصویرگری «شیوا ضیایی» از سوی انتشارات سروش منتشر و به بازار نشر عرضه شد. این کتاب مجموعه ای از گفتارها و رفتارهای حضرت محمد (ص) است که لبخند را بر لب ها می نشاند و سرور و شادی را به میهمانی دل م...
17 دی 1392

ثابت قدم!

  از دو سالگی اش،چوپانی را انتخاب کرده بود برای شغل آینده اش. مهماندارها همه مهربان و بچه دوست بودند. یکی از مهماندارها از سید مسیحا خوشش آمده بود و موقع پیاده شدن از هواپیما، ما را به کابین خلبان برد. دیدن دم و دستگاه کابین خودش جالب بود. آقای خلبان رو به سید: «دوست داری خلبان شی؟» سید:«نه، من دوس دارم چوپون شم!!» آقای خلبان و بقیه مهمانداران کلی خندیدند!! توی دلم گفتم:«بچه ام جو گیر نشده و نظر و انتخاب همیشگی اش را با صداقت مطرح کرده، بر عکس بقیه بچه ها که دائم تغییر شغل می دهند و گاهی دکترند و گاهی معلم و گاهی خلبان!!» ...
8 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد