کودک خلاق

سید مسیحا وقتی کوچک بود، هر وقت از حرم امام رضا(ع) می خواست بیرون برود می گفت:«امام رضا، دوباره دعوت!» امام رضا من هم عاجزانه می گویم:« امام رضا، دوباره دعوت!خیلی دلمون تنگ شده!» میلاد امام رئوف بر همگان مبارک! برو، تو کوچه های آسمون    زیر بارون قدم بزن تو قصه ی شبای آرزو          سرنوشتو رقم بزن امشب،شبٍ ما ایرونیاس     جشنٍ آقام، امام رضاس ...

سلام، این پست را که یادتان هست؟ مي شود سيد مسيحا را راهنمايي كنيد و بگوييد حيوان زير چه حيواني است؟ جواب های شوخی و جدی  صاحبخانه ها: دوست جدید باب اسفنجی هشت باغه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  ترکيبی از هشت پا و قورباغه!!!!!!!!!!!!  محصول هم انديشی بابا و مامان کلوجه ها.!! بالاخره فهمیدم اسم این حیوان عجیب و غریب و البته بامزه چیه!  این موجود که به ماهی راه رونده مکزیکی معروف است، اکسولوتل ( Axolotl ) نام دارد.  اگه میخواید این مخلوق خدا رو بیشتر بشناسید به سایت زیر مراجعه کنید.  http://ghavasdiverfun.com/?p=1629  ...

عقربه های ساعت یک و نیم نصف شب را نشان می دادند و من کاملاَ بی رمق به سید گفتم:«مامانی، برو بخواب! من دیگه نمی کشم!»  نگاه عجیبی به من انداخت و گفت:«خوب مامانی، حالا که نمی تونید بکشید، رنگ آمیزی کنید!!!» ...

شده یه پا کارشناس و نقاد! تا کتاب قصه را باز میکند می پرسد:«نقاشش کیه؟خانم فرشته منعمی یا الهه ارکیا؟(آخه من نقاشی های این دو بزرگوار رو خیلی می پسندم.) ایراداتی هم که می گیرد انصافاَ خیلی هایش به جاست و اما، نمونه هایی از انتقادات: چه جوری این آقای شاد که ان قده بزرگه از این در کوچولو رد میشه؟ چرا قرآن آقای روحانی نوشته داره ولی مال بچه ها نداره!! چرا مسجد رو جوری نکشیده که گنبدش هم جا شه،تازه پای بچه ها هم جا شه؟!(اشکال کادر بندی) ...

مدتی بود که می خواستیم برای سید مسیحا یک بشقاب پرنده بخریم که هر دفعه به دلیلی نمی شد! بالاخره،شنبه در سال روز میلاد حضرت معصومه این خرید به سرانجام رسید! برایم قشنگ بود که سید مسیحا بعد از خریدن گفت:«این عیدی حضرت معصومه(س) به من بود.» بعد از خرید هم ازمادر بزرگ مهربونش پول گرفته بود و گذاشته بود تو پاکت به عنوان عیدی حضرت معصومه(س) به من!چه قدر مزه داد! بعد هم یک نقاشی کشید برای بابا جونش به عنوان عیدی! این هم عکسش! دهه کرامت بر همه مبارک! ...

   شب بود و تاریک. به سید مسیحا گفتم:«مامانی،برو برای من یک خیار بیار!» ثانیه ای بعد... در حالی که فلفل سبز تندی را در دست داشت، شیطان بلا می گفت: «مامان جون ،بفرمایید،خیار!!» ...

   سیدمسیحا شلیل آبداری را میل می کردند که فرمودند:«سلام بر چهارتایی ها!»  (سید مسیحا بعد از آب خوردن این جوری به امام حسین(ع)،عمو عباس(ع)،حضرت علی اکبر(ع) و حضرت علی اصغر(ع) سلام می دهد!)  در ادامه :«آخه خیلی آبدار بود!!» ...

   توی این سن و سال بچه ها دوستان خیالی دارند،دوست سید و هم زاد او، اگوف است که به خانه ی ما تلفن می زند و با ما دائماَ صحبت می کند.(امان از وقت هایی که اگوف بد موقع تماس می گیرد!!) اگوف،فرصت مناسبی است برای آموزش غیر مستقیم مفاهیم مختلف به سید مسیحا! ...

 صحبت از امام های مهربان بود، که به سید مسیحا گفتم:«شما میتونی بهتر از آقای داوود میرباقری فیلم بسازی(کارگردان سریال های مختار نامه و امام علی (ع))؟!»  و اما جواب زیبای سید مسیحا:«البته!! اگه من فیلم بسازم، نصفش رو کارتونی می سازم،نصفش رو فیلمی،تا هم بچه ها بفهمند و هم بزرگتر ها!!!» شهادت امام صادق(ع) بر همگان تسلیت باد! ...

سید مسیحا:«اون چیه که هی نزدیک میشه و هی دور میشه؟؟»  خدا وکیلی اگر توانستید جواب مورد نظر سید مسیحا را پیدا کنید؟؟  فکر کنید!  و اما جواب: «آقا شیری که می خواهد بچه شتری را بخورد و او را دنبال می کند وهی نزدیک می شود ولی بچه شتر، چون خیلی باهوش است فرار می کند؛ پس هی آقا شیره از بچه شتر دور میشود!!! » دیدید گفتم عمراَ ،اگر بتوانید جواب صحیح و مورد نظر را پیدا کنید؟!!! ...