کودک خلاق

گزارش از داستان تصویری و نمایش خلاق تسبیح بارونی

  اینبار بنیاد سفینه با یه ابتکار جدید بچه ها رو  فعالانه وارد صحنه ی داستان کرد، در واقع شخصیت های داستان تسبیح بارونی رو  تبدیل به عکس کرد تا بچه ها بتونن با مربی شون که داره براشون قصه می گه همراه شن و قصه رو باهم تعریف کنن.   این اتفاق خوشایند توی یک کارگاه کودک و مادر رخ داد که نه تنها در حین قصه گویی کودکان به وجد اومده بودند، بلکه مادران هم آروم آروم با بچه ها هم صدا شدن و  شروع به فعالیت کردند. یکی دیگه از مشتری های پر و پاقرص این مدل قصه گویی، کودکانی بودن که نه تنها سواد خوندن و نوشتن نداشتن، بلکه حتی  هنوز خیلی هم به صورت حرفه ای بلد نبودن ح...
26 اسفند 1394

تسبیح بارونی(قسمت سوم)

   پشمولک که حالا راز دونه های نورانی رو فهمیده بود، دلش پر از شادی شده بود و کلی ذوق و شوق داشت. به ستاره کوچولو گفت منم، دلم یه تسبیح می خواد. ستاره کوچولو گفت :آخه چه طوری؟ پشمولک گفت: دنبالم بیا تا بهت بگم. پشمولک و ستاره کوچولو، هر دو با هم رفتن پیش یخمولک. پشمولک به یخمولک گفت: سلام دوست خوبم، می شه از توی کوله پشتی ات 100 تا از اون دونه های بارونت به من بدی؟ آخه می خوام با اون ها واسه خودم یه تسبیح بسازم. یخمولک هم که دید اینطوری می تونه دوستش رو خوشحال کنه قبول کرد، در کوله پشتی اش روباز کرد و به پشمولک گفت: هر چندتا دونه ی بارون می خواهی ...
26 اسفند 1394

تسبیح بارونی(قسمت دوم)

    پشمولک اونقدر هیجان زده بود که تا صبح خوابش نبرد. اون تا صبح فکر کردکه باید سؤالش رو از کی بپرسه که زود به جواب برسه. پشمولک صبح خیلی زود، وقتی که حتی ستاره ها هنوز توی آسمون بودند، با ذوق و شوق رفت پیش ستاره کوچولو وگفت من فهمیدم باید سؤالمون رو از کی بپرسیم. ستاره کوچولو گفت: سلام پشمولک، واقعاً!!! از کی باید بپرسیم؟ پشمولک گفت: از فرشته ی مهربون. پشمولک و ستاره کوچولو با هم رفتن پیش فرشته ی مهربون. پشمولک گفت: سلام فرشته ی مهربون. خوبین؟ ما دیشب روی زمین یه چیز خیلی عجیب دیدیم. فرشته ی مهربون گفت : چی دیدین؟ ستاره کوچولو گفت: یه ع...
26 اسفند 1394

تسبیح بارونی(قسمت اول)

    داستان تسبیح بارونی با فلسفه ی روایتی از امام صادق«علیه السلام» که از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه«سلام الله علیها» به کودکان سخن فرموده اند نوشته شده است. در این داستان از منابع روایی دیگری نیز استفاده شده است که در پایان از منابع یاد شده است.  روزى امام صادق(علیه السلام) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن فرمود :  «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(سلام الله علیها) کما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(سلام الله علیها) را به فرزندان خود سفارش می‏کنیم همچنانکه آنها را به نماز توصی...
26 اسفند 1394

جمله سازی با «جوجه»!

  سید،جمله ی بالا رو توی دفترش نوشته بود. سید:«مامان جون،آقا معلممون گفتند برو خونه این جمله رو عوض کن.» مامان:«پسرم،خوب کلمه ی جوجه رو حذف کن!» سید:« آخه،باید با جوجه جمله می ساختیم!!» مامان:«خوب بنویس: جوجه به زمین نوک می زند.» سید:«آخه این رو که همه می تونند بنویسند من می خواستم یه جمله ی خوب بنویسم!!» ...
19 اسفند 1394

سومین جلسه ی کلاس پیام شادمانی( اردوی موزه ی حیات وحش دارآباد)

  این جلسه قرار بود بچه ها، با نشونه های لطف و رحمت خدا آشنا بشوند و از نزدیک،همه چیز رو لمس کنند تا آیه ی مورد نظر، برای همیشه تو ذهنشون حک بشه و به یادگار بمونه،پس کلاس،توی فضای باز برگزارشد؛ یه اردوی حسابی توی «موزه ی حیات وحش دارآباد»! بچه ها،خوب به دور و برشون نگاه کردند و همگی،شروع کردیم به گفتن نشونه ها و نعمت های الهی:کوه ها،آسمون،درخت ها،حیوانات و... لطف خدا،به بچه ها خیلی خوش گذشت،جای همه ی اون هایی که دوست داشتند بیایند ولی نتونستند،حسابی خالی! ان شاءالله همیشه، لحظات به یادماندنی زندگی تون،با کلام وحی گره بخوره. نگاه کنید با دقت   &n...
11 اسفند 1394

جواب های متناسب!

  عاشق جواب های متناسب این سادات خانوم هستم! مامان:« دخترم شما قبل از این که بیای خونه ی ما،تو بهشت بودی؟»  ساداتی:«بله» مامان:«اون وقت چی کار می کردی؟» ساداتی:«بازی!» مامان:«با کیا؟» ساداتی:«نی نیا!» ...
11 اسفند 1394

ساخت اسباب بازی جدید آقا سید!

داخل لوله ی زرد رنگ،سه تا تیله وجود دارد؛ ( که برای رسیدن به این سه تا تیله ،کلی تکنیک زده است که به روش های مختلف،شامپویش را مصرف کند تا بتواند از توی شامپو ،تیله ها رادربیاورد؛ شستن لباس هایش،شستن آیینه و...) و داخل ظرف پایینی آب هست که با حرکت دادن این اسباب بازی، تیله ها و آب دایم تغییر مکان می دهند و جا به جا می شوند. ...
5 اسفند 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد