کودک خلاق

پاتریک بادکنکی!!

  این روزها،داداشی با خواهر کوچیکش با یه بادکنکی که با گاز هلیوم پر شده بازی می کنند، دیشب هم، اون رو، توی  تخت خواب خوابوندند و بعد خودشون خوابیدند! خوب بخوابی پاتریک!!!   ...
29 آذر 1394

تفاوت کلاس اولی های امروزی با دیروزی(۱)

    چه قدر خوب شده،اون موقع ها که ما کلاس اول بودیم،از همون روز های اول باید دیکته می نوشتیم واین یعنی انتقال استرس و نگرانی از همون روزهای اول!!!       ولی خدا رو شکر الان حدود سه ماه از سال می گذره،سه روز گذشته،یه برگه دادن خونه و اولین دیکته رو، مادر هر بچه ای به او گفت! دیروز هم یه دفتر دادند به اسم دقت کلاسی که اون رو جلد کنیم، تا الان هم، فقط دیکته پا تخته داشتند یعنی هر نفر فقط یه کلمه رو باید روی تخته ی کلاس با صدا کشی و کمک معلم و تشویق های دوستاش می نوشت،این یعنی آماده سازی با سطح شیب دار.آفرین به مدرسه های امروز!   ...
26 آذر 1394

یه روز زمستونی خوشگل،توی خونه!

  عاشق اینم که توی یه روز برفی تو خونه بمونم، از پشت پنجره بیرون رو نگاه کنم ، یه نوشیدنی داغ بخورم و رو صندلی تاب تابی(صندلی هایی که تکان می خورند.) تکان بخورم. امروز با سید و سادات این کار رو انجام دادیم. فکر کنم از کارتون های بچگی ام یاد گرفتم.   ...
24 آذر 1394

سفت و سخت پای عقاید ماندن،کار هر کسی نیست!

    آدم هایی که برای نگاه و عقایدشون حاضر باشند خرج کنند،خیلی کم هستند ولی حسابی تاثیر گذارند. ۴ سال پیش، سوار هواپیما بودیم،بلیط ها جوری بود که بابایی دو ردیف عقب تر ،کنار آقایی به نام «شایسته نیا» نشسته بود. سید کوچولوی من سردش بود،دستم رو بلند کردم تا کولر بالای سر او راببندم.     آقای شایسته نیا از بابایی پرسید:«ایشون همسر شما هستند؟»پس از دریافت جواب مثبت،دست کرد تو جیبش و یک کارت خرید کت وشلوار دویست هزار تومانی هدیه داد و گفت:«به خاطر این که خانومتون حتی حواسش به حجاب دستش هم بوده و آستین دستش کرده!» سال گذشته،آقای شایسته نیا از د...
23 آذر 1394

کادوی تولد: بزرگترین هندوانه ی مغازه با تراشیدن نام نوزاد روی آن!!

  کار گروهی خانوادگی بود! برای هدیه ی نوزاد کوچولو،ابتدا،بزرگترین هندوانه ای که موجود بود، خریداری شد. و بعد ،نام نوزاد با چاقو روی پوست هندوانه تراشیده شد. سپس،ساعت ها،در خیابان ها به دنبال کارتون به اندازه ی هندوانه گشتیییمم!! در پایان،بنده هم ،روی کارتون رو نقاشی کشیدم،کم مانده بود ساداتی هم هنرنمایی کنه که...   ...
22 آذر 1394

برطرف کردن سیاهی مهر نماز

  مهر هایی که بر اثر استفاده، سیاه شده اند رو میشه روی حرارت غیر مستقیم و ملایم شعله گاز قرار داد. با این کار ،هم سیاهی مهر برطرف میشود و هم ،ضد عفونی می شود. فقط باید دقت کنید که مهرتان نسوزد و بهتر است از یک قابلمه ی کوچک برای این کار استفاده کنید. قرار دادن مهر بر روی شوفاژ به مدت ۴۸ ساعت هم، پیشنهاد جالبی است. این کار برای سید،آزمایش جالبی بود.   ...
21 آذر 1394

دوستی خاله خرسه!

  ه‍وا سرد شده و دست های دادشی خشک. سادات خانوم پیداش نبود با خودم گفتم حتما مشغول یه خرابکاری هست که صداش نمیاد . داداشی خواب بود، ساداتی رفته بود روی دادشی و به دستان او کرم می زد!!!!!   ...
19 آذر 1394

تبدیل تهدید به فرصت!

  دیشب،داداشی اول همه و زود خوابید. ساداتی خانوم،آخر شب،همه ی کیسه ها روی زمین ریخت تا اون ها رو بشماره،ولی قبل از شمردن خوابش برد! مادر از همه خسته تر هم، توان جمع کردنشون رو نداشت. امروز صبح،مگه داداشی از خواب پا می شد؟!!! من هم یک دفعه به ذهنم رسید که به او بگویم:«سید جان بیا بریم توی هال ،ان گاری بارون پلاستیک اومده،پاشو!» وبا این راهکار بود که داداشی ،پنج صبح بالاخره از خواب بیدار شد!!     ...
18 آذر 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد