کودک خلاق

جشنی متفاوت؛جشن اعلام یاور کوچولوی مهدی(عج) بودن به مهمانان

  دوست داشت یاور کوچک مهدی (عج)بودن فرزندش را به دیگران بگوید. در ماه صفر این فرشته ی کوچک پا بر زمین خاکی خواهد گذاشت پس نزدیکان را در روز عید غدیر  دعوت کرد. برنامه را این گونه آغاز کردیم: «به نام وجودی که وجودم از وجود پروجودش به وجود آمده است.» از مهمانان خواستیم که همین جمله ی آغازین را سه بار تکرار کنند.  سپس از عکس های دوران کودکی پدر و مادر کودکی که هنوز به دنیا نیامده ،کارت هایی تهیه کرده بودیم؛به این صورت که بدنه ی همه ی عکس ها مشابه بود و سر هر عکس مربوط به دوران کودکی مادر یا پدر بود. و پشت کارت های عکس،حروف نام کودک نوشته شده بود و ب...
10 مهر 1395

گزارش از شهربازی دفاع مقدس در پارک ملت

  شهربازی دفاع مقدس،با عنوان دفاع مقدس،مدافعان فردا ،از 31 شهریور تا 5 مهر توسط گروه فرهنگی هنری طاها در پارک ملت تهران برگزار شد.  توی این شهربازی، بچه ها هم کلی خندیدند و هم کلی چیزهای خوب یاد گرفتند. بچه ها با کلی ذوق و شوق لباس های رزمنده و فرمانده ها رو می پوشیدند و هر کدوم به نیابت از یک شهید وارد عملیات می شدند؛ ابتدا یک دریاچه ای طراحی شده بود و به اصطلاح مرحله عبور از حور بود و رزمنده کوچولو ها هر وقت آتش رو می دیدند(شبیه فشفشه هایی که روشن و خاموش می شدند.) می نشستند. بچه ها باید گوش به فرمان ،فرمانده ی خود(اقای ناد علی) می بودند که ایشون بسیار با بچه ها مهربان برخورد می کردند ...
10 مهر 1395

گزارش از کلاس نویسنده کوچولو( جلسه اول)

  کلاس « نویسنده کوچولو» کلاسی است که در دل آموزش مهارت های نوشتن و نویسندگی،به انتقال مفاهیم دینی و اخلاقی می پردازد. کلاس «نویسنده کوچولو» بلافاصله بعد از کلاس« پیام شادمانی» برگزار می شود و چون آیه ی این جلسه کلاس قرآن« پیام شادمانی» در مورد اسراف نکردن بود و ذهن بچه هادر مورد این موضوع آماده بود ،از نویسندگان کوچک خواسته شد که تخیل خودشون رو درمورد متن زیر ادامه بدهند و داستان رو کامل کنند: « داشتم یه سیب می خوردم که سیب رو نصفه پرت کردم زمین،ناگهان من،تبدیل به سیب شدم و....» ادامه ی داستان توسط دانش آموزان کل...
30 تير 1395

گزارش از کلاس پیام شادمانی(کلوا واشربوا ولا تسرفوا)

  بعد از مرور آیات جلسه های گذشته،در مورد مصادیق اسراف نکردن،با بچه ها صحبت کردیم.   آیه این جلسه مون درمورد اسراف نکردن بود. سپس چشم هر کدوم از بچه ها رو بستیم،دوستان او باید آیه تدریس شده رو می خواندند و کسی که چشم او بسته بود باید خوراکی که در اختیارش قرار داده شده بود رو اعلام می کرد که چه خوراکی هست؛ گیلاس،خیار،گوجه،نان،بیسکوییت و یا ... بعد بازی«لب خوانی» انجام دادیم؛ نام یک خوراکی و غذا توسط یکی از بچه ها لب خوانی می شد و دوستان او باید نام خوراکی رو حدس می زدند. بازی آخر هم،«تلفن بازی با نام خوراکی ها» بود. م...
30 تير 1395

اگوف، تبدیل به عروسک شد!

  «اگوف» دوست خیالی سید مسیحا در دوران کودکی اش بود. سید،اگوف رو نقاشی کرد. حالا سید، عروسک ساخته شده ی اگوف را دارد. ( خاله سمانه به خاطر ساخت عروسک،سپاس) ...
26 تير 1395

دورهم،شاد باشیم،به دور از بحث های تلخ ونازیبا!

  خانواده ها،احتیاج دارند تا در یک فضای شاد و با نشاط، به دور از همه ی بحث های تلخ و نازیبا،لحظات ناب و به یاد ماندنی رو برای خودشون رقم بزنند. در این راستا،سعی می کنم در اعیاد، یه بازی و مسابقه ی خانوادگی طراحی  کنم. خوشحالم که این فرآیند رو سید کوچولو به خوبی یاد گرفته و بسیار به آن علاقه مند هست و اگر به هر دلیلی نتوانم این کار رو انجام بدهم،بی کار نمی نشیند و رسالتش رو انجام می دهد. در آخرین دور همی هم، سید مسابقه نقاشی« کشیدن اسب» رو برگزار کرد. همراهی بزرگترها هم ستودنی است. فضای پر از شادی و خنده قابل وصف نیست. این نقاشی به گفته ی خود نقاش اثر...
21 تير 1395

برگزاری جشن فرهنگی میلاد امام علی(ع)

  در سالروز میلاد امام علی (ع) دلم می خواست توی جمعمون،هممون حدیث کوتاه،کاربردی از امام علی(ع)  رو یاد بگیریم و ان شاء الله توی زندگی مون به کار ببندیم. با راهنمایی خوب آقای زراعتی( مجری مسابقات فرهنگی) این دوتا حدیث رو انتخاب کردیم و به این صورت روی کاغذ نوشتیم. قرار شد بزرگترهای جمع،سریع دو حدیث  رو حدس بزنند و بعد با گیره ای که به هر برگه وصل کردیم بچه ها با راهنمایی بزرگترها به ترتیب،احادیث رو به صورت ماهیگیری کنار هم بچینند. برای محک زدن حافظه کوتاه مدت هم،مسابقه ببین و بگو، جالب از آب در اومد.   بخش جذاب دیگری که با استقبال خوبی رو به رو شد؛...
8 ارديبهشت 1395

گزارش از کلاس پیام شادمانی7(آیه ی وبا لوالدین احسانا)

  این جلسه ی کلاس پیام شادمانی مون،اختصاص داشت به آیه ی ۲۳ سوره اسراء، در مورد احترام به پدر و مادر. بازی هایی که انجام دادیم مربوط میشد به بازی های دوران کودکی خودم که با خلق اون ها در اون دوران، لحظات نابی، برایم به یادگار مانده است. «عزیزم بازی» یکی از اون بازی هاست؛ کودک و مادر در فاصله ی زیادی از هم قرار می گیرند،سپس مادر دستان خود را باز کرده و می گوید:«عزززززیزم»،کودک هم با شور و اشتیاق تمام،به بغل مادر خود می پرد،کودکان و مادران دیگر هم آیه تدریس شده رو هم نوایی می کنند. رابطه عاطفی مادر و فرزند توام با هیجان در این بازی وصف ناشدنی است. بعد از بازی &laq...
8 ارديبهشت 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد