عوارضی!
دیشب، عوارضی را با دویست تومانی سید مسیحا- دویست تومان از سیصد تومانی که بابا جونش یک ساعت قبل بهش داده بودند- پرداخت کردیم و قرار شد بابای سید، فردا شب سه تا پول دیگر به او بدهند.
وقتی علت را جویا شدم، جواب زیبای پدر، این بود:
«نباید دل بسته پول بشه و همه چیز رو مادی ببینه، وقتی پولی که من، بی دلیل طبق «قاعده لطف» به او دادم، او باید بتونه ازش بگذره. نه این که چیزی رو که من به او دادم رو حتی به من نتونه بده و دوم صبرآموزی.»
یک کم که دقیق تر شدم، دیدم قضیه ی سید و پدرش، دقیقاً فقره ی ما، آدم ها با خدا است.
خدا، همه و همه و همه چیز را به ما داده است، بعد هم می گوید چند برابر بهت خواهم داد، اما ما، آدم ها موقع خمس و زکات دادن، خسیسیمان گل می کند و می گوییم:«نه!!».
واقعاً عجیب است، واقعاً!!!
شاید این جوری که نگاه کنی، ارزش حضرت خدیجه(س) برایت، صد چندان شود؛ او همه چیزش را داد؛ چه مادی و چه معنوی.