کودک خلاق

يادگاري پسرم!!!

1392/5/30 13:00
832 بازدید
اشتراک گذاری

ديروز سيد مسيحا اومد دانشگاه، دفتر كارم؛ چندتا برچسب هم همراهش بود.

پدر و پسر

گفتم: بابايي يه دونه شو يه جا بچسبون كه هر وقت ديدمش، يادت بيفتم.
اونم از خداخواسته قبول كرد؛ ولي نه به ميز چسبوند، نه كامپيوتر، نه...! چسبوند تابلوترين جاي ممكن: ديوار بالاي سرم كه توي چشم همه مخاطبانه!قهقههاز خود راضی
ولي انصافاً اينطوري خيلي بيشتر به يادشم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد