ثابت قدم!
از دو سالگی اش،چوپانی را انتخاب کرده بود برای شغل آینده اش.
مهماندارها همه مهربان و بچه دوست بودند.
یکی از مهماندارها از سید مسیحا خوشش آمده بود و موقع پیاده شدن از هواپیما، ما را به کابین خلبان برد.
دیدن دم و دستگاه کابین خودش جالب بود.
آقای خلبان رو به سید:
«دوست داری خلبان شی؟»
سید:«نه، من دوس دارم چوپون شم!!»
آقای خلبان و بقیه مهمانداران کلی خندیدند!!
توی دلم گفتم:«بچه ام جو گیر نشده و نظر و انتخاب همیشگی اش را با صداقت مطرح کرده، بر عکس بقیه بچه ها که دائم تغییر شغل می دهند و گاهی دکترند و گاهی معلم و گاهی خلبان!!»
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی