کودک خلاق

صبورشوند!

1393/2/31 17:37
490 بازدید
اشتراک گذاری

شیر

چشمککیف وسایل کاردستی اش را گرفته بود  دستش که آمد و گفت:« مامان جون، من رفتم دانشگاه!»

آراممن هم کلی قربون صدقه اش رفتم و گفتم:«چه رشته ای مامانی؟»

خندونکسید:«رشته ی آقا شیر!!»

زیبامن:«یعنی چی ؟یعنی چه کاری انجام می دید؟»

خندونکسید:«ما وقتی می خوایم به شیر ها غذا بدیم اون ها رو توی قفس جداگانه می ذاریم تا وقتی بهشون گوشت می دیم دعواشون نشه! بعد هم روشون کارت های  «یا ابا الفضل » می زنیم تا صبور شن!»

چشمکمن:«صبورشن یعنی چی؟»

خندونکسید:«یعنی با هم دعوا نمی کنن،البته آدما رو می خورن!!!»

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد