صبورشوند!
کیف وسایل کاردستی اش را گرفته بود دستش که آمد و گفت:« مامان جون، من رفتم دانشگاه!»
من هم کلی قربون صدقه اش رفتم و گفتم:«چه رشته ای مامانی؟»
سید:«رشته ی آقا شیر!!»
من:«یعنی چی ؟یعنی چه کاری انجام می دید؟»
سید:«ما وقتی می خوایم به شیر ها غذا بدیم اون ها رو توی قفس جداگانه می ذاریم تا وقتی بهشون گوشت می دیم دعواشون نشه! بعد هم روشون کارت های «یا ابا الفضل » می زنیم تا صبور شن!»
من:«صبورشن یعنی چی؟»
سید:«یعنی با هم دعوا نمی کنن،البته آدما رو می خورن!!!»
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی