چند منظوره!
مورچه ی شیطون بلا به سرعت به سمت «ساداتی» می رفت.
سید مسیحا، مورچه را به آرامی گرفت و آن را در بالکن گذاشت در حالی که می گفت:«بره به زندگی اش برسه،مامان و باباش هم نگران نشن، ساداتی رو هم اذیت نکنه! این طوری بهتره»
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی