ورزش های قهرمانی!
دیروز و چند روز قبل،یه جورهایی روز مدال آوری بانوان ایرانی در بازی های آسیایی بود.
داشتم با خودم فکر می کردم دوست داشتم جای مادرهای این دخترها بودم یا نه،یعنی محیا سادات من یکی از این مدال آوران می بود یا نه.
ابتدای امر همه چیز مثبت به نظر می رسید یعنی خوب معلومه که بله چرا که نه.
ولی کم کم نظرم عوض شد؛
حس کردم شاید این بانوی تکواندو کار روسری بر سر داشته باشد، ولی تمام دنیا چه زن و چه مردان نامحرم عالم در مورد وزن، قد، هیکل ، استیل بدن او در حال نظر دادن و بررسی کردن هستند ؛فلان بانو پاهای کشیده ای داره و اصطلاحا دوپا است و...(توی ضربات از دوپایش خوب استفاده می کند.)(این توصیفات قسمت های خوش ماجرا با مراعات های صدا و سیمای کشورمون بود.)انگاری تنها چیزی که معنا نداشت بحث حجاب بود.
باز با خودم فکر کردم این دختران مدال آور می تونند حس مادری رو بچشند یا نه؟یا با کلی مصیبت و ...می پرسید چه ربطی داره؟الان می گم:
ورزش های قهرمانی بین سن های 17 تا 35 سالگیه و توی این مدت به بدن فشارهای زیادی آورده می شه و دائم باید وزن مطلوب مسابقه رو داشته باشند و بارها وبارها در سال پیش میاد که باید در عرض چند روز کوتاه نه تا ده کیلو وزن خودشون رو پایین یا گاهی بالا بیارند و بعد از سن 35 سالگی که عملا فرد از بازی ها خارج می شه این فشارها خودش رو نشون می ده (بارداری بالای سن 35 سالگی هم پر ریسک و پر خطره.)
داشتم با خودم مرور می کردم که چرا خانواده های والیبالیست ها رو بردند پیششون:چون که مدت ها بود که توی تمرینات بودند و چندین ماه خانواده هاشون رو ندیده بودند: الان کدوم مادری می توتنه چندین ماه پیش بچه اش نباشه.
همه این ها رو که گذاشتم کنار هم، تو دلم گفتم:محیا ساداتم ،دختر گلم نمی خواهم که بری به سمت ورزش های قهرمانی!