تبدیل تهدید به فرصت!
دیشب،داداشی اول همه و زود خوابید.
ساداتی خانوم،آخر شب،همه ی کیسه ها روی زمین ریخت تا اون ها رو بشماره،ولی قبل از شمردن خوابش برد!
مادر از همه خسته تر هم، توان جمع کردنشون رو نداشت.
امروز صبح،مگه داداشی از خواب پا می شد؟!!!
من هم یک دفعه به ذهنم رسید که به او بگویم:«سید جان بیا بریم توی هال ،ان گاری بارون پلاستیک اومده،پاشو!»
وبا این راهکار بود که داداشی ،پنج صبح بالاخره از خواب بیدار شد!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی