پیراهن مشکی
این که خودش گفته بود و خواسته بود،برایم بسیار ارزش داشت و انگار همه ی خستگی هایم را به در کرد.
روز دوم محرم بود.صبح می خواست به مدرسه برود.لباس آبی اش را روی
چوب لباسی گذاشته بودم.آمد و گفت:"مامان،من می خواهم مشکی بپوشم."
لباس مشکی بر تن،پیکسل "یا حسین" بر روی سینه،راهی مدرسه شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی