پنگوئن بازی!
سید مسیحا اصلا از این که کسی او را ببوسد خوشش نمی آید. مادر بزرگ و پدر بزرگ دلشان ضعف می رفت که او را ببوسند.
ناگهان ایده ای به ذهنم رسید؛ پنگوئن بازی!
سید مسیحا بچه پنگوئن شد و من هم شیر دریایی گرسنه!
شیر دریایی به دنبال بچه پنگوئن می کرد و تنها راه نجات او این بود که به بغل پدر و مادرش پناه ببرد و آن ها او را ببوسند!
مادر بزرگ و پدر بزرگ دل سیر، سید مسیحا را بوسیدند؛ ایده خوبی بود!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی