کودک خلاق

گزارش از کلاس نویسنده کوچولو( جلسه اول)

  کلاس « نویسنده کوچولو» کلاسی است که در دل آموزش مهارت های نوشتن و نویسندگی،به انتقال مفاهیم دینی و اخلاقی می پردازد. کلاس «نویسنده کوچولو» بلافاصله بعد از کلاس« پیام شادمانی» برگزار می شود و چون آیه ی این جلسه کلاس قرآن« پیام شادمانی» در مورد اسراف نکردن بود و ذهن بچه هادر مورد این موضوع آماده بود ،از نویسندگان کوچک خواسته شد که تخیل خودشون رو درمورد متن زیر ادامه بدهند و داستان رو کامل کنند: « داشتم یه سیب می خوردم که سیب رو نصفه پرت کردم زمین،ناگهان من،تبدیل به سیب شدم و....» ادامه ی داستان توسط دانش آموزان کل...
30 تير 1395

گزارش از کلاس پیام شادمانی(کلوا واشربوا ولا تسرفوا)

  بعد از مرور آیات جلسه های گذشته،در مورد مصادیق اسراف نکردن،با بچه ها صحبت کردیم.   آیه این جلسه مون درمورد اسراف نکردن بود. سپس چشم هر کدوم از بچه ها رو بستیم،دوستان او باید آیه تدریس شده رو می خواندند و کسی که چشم او بسته بود باید خوراکی که در اختیارش قرار داده شده بود رو اعلام می کرد که چه خوراکی هست؛ گیلاس،خیار،گوجه،نان،بیسکوییت و یا ... بعد بازی«لب خوانی» انجام دادیم؛ نام یک خوراکی و غذا توسط یکی از بچه ها لب خوانی می شد و دوستان او باید نام خوراکی رو حدس می زدند. بازی آخر هم،«تلفن بازی با نام خوراکی ها» بود. م...
30 تير 1395

اگوف، تبدیل به عروسک شد!

  «اگوف» دوست خیالی سید مسیحا در دوران کودکی اش بود. سید،اگوف رو نقاشی کرد. حالا سید، عروسک ساخته شده ی اگوف را دارد. ( خاله سمانه به خاطر ساخت عروسک،سپاس) ...
26 تير 1395

دورهم،شاد باشیم،به دور از بحث های تلخ ونازیبا!

  خانواده ها،احتیاج دارند تا در یک فضای شاد و با نشاط، به دور از همه ی بحث های تلخ و نازیبا،لحظات ناب و به یاد ماندنی رو برای خودشون رقم بزنند. در این راستا،سعی می کنم در اعیاد، یه بازی و مسابقه ی خانوادگی طراحی  کنم. خوشحالم که این فرآیند رو سید کوچولو به خوبی یاد گرفته و بسیار به آن علاقه مند هست و اگر به هر دلیلی نتوانم این کار رو انجام بدهم،بی کار نمی نشیند و رسالتش رو انجام می دهد. در آخرین دور همی هم، سید مسابقه نقاشی« کشیدن اسب» رو برگزار کرد. همراهی بزرگترها هم ستودنی است. فضای پر از شادی و خنده قابل وصف نیست. این نقاشی به گفته ی خود نقاش اثر...
21 تير 1395

ادبی صحبت کردن!!

بچه ها،چه قدر سریع متوجه میشوند که بزرگترها از چه چیزی خوششون میاد و بالعکس چه کاری مورد پسند بزرگتر ها نیست. سادات خانوم:«آن جا،چه است؟؟» من(مامان) در حال جمع کردن سفره. سادات خانوم:« ما میل داریم!!» من با خنده:«مگه شما پادشاهی که این جوری صحبت می کنی ؟ یا داری نمایش بازی می کنی ،گل مامان؟» سادات خانوم که فهمیده بود برای من این مدل صحبت کردن او،جذاب بوده در ادامه گفت: « ما می خوریم، ما میل داریم.(البته منظورشون از ما،خودشون یک نفر بود!) ...
17 تير 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد