کودک خلاق

الهام از طبیعت!

می گویند ساخت هلی کوپتر(بال گرد) الهام گرفته از نقاشی «لئوناردو داوینچی» (نقاش معروف ایتالیایی)- که از سنجاقک الهام گرفته بود. – است. کرم ابریشم های سید ، از پیله در آمدند و پروانه شدند. سید پتو را دور خودش پیچید و گفت:« من رفتم تو پیله، یه کم دیگه هم پروانه می شم و میام بیرون!» ...
16 خرداد 1392

الاغ مگس!

به سید مسیحا گفته بودیم خر واژه خوبی نیست. بدو بدو آمد تو اتاق و گفت:«مامان دون،(یعنی مامان جون، سید خیلی حرف «ج» راخوب تلفظ نمی کند!) یه الاغ مگس گنده اومده تو اتاق! » با این ایده سید می شود کلی واژه جدید ساخت، مثل: الاغ گوش، الاغ بزه و.... ...
13 خرداد 1392

عتیقه!

عتیقه که می گویند شده فقره ی صد تومانی سید مسیحا. احتمالا توی چند صد سال آینده این صد تومانی پاره پوره کشف خواهد شد! آخه، بابای سید پیامک زد به همان آقای داماد پست قبلی، که یک سورپرایز (آقای پدر فارسی را پاس بدارید لطفا) در وبلاگ سید داری! آن بنده خدا هم جواب داد:« 45 دقیقه است که دارم می خندم و اون صد تومانی رو هم هنوز دارمش و نگهش می دارم!» تازه این هم نظر آقای داماد در وبلاگ سید: بسم الله سلام من همون آقا داماد خوشبختم هدیه سید مسیحا یکی از بهترین هدیه های اون شب بود ممنون سید جان فدات (عکس این پست هم به انتخاب سید بوده!) ...
9 خرداد 1392

هدیه آقای داماد!

عروسی دعوت بودیم. سیدمسیحا هم چون مرد هست، رفته بود مردانه. یک میز، اساتید، دانشجوها و دوستان آقا داماد جمع بودند، قرار شد هر کس هر مبلغی دوست دارد بگذارد و بعدهمه هدیه بدهند به آقا داماد. به محض این که، هدیه به آقا داماد تقدیم شد سیدمسیحا بلند گفت:«صبر کنید! صبر کنید!من هم می خوام پول بدم!» بعد هم دست کرد تو جیبش و یک صد تومانی پاره پوره را  تقدیم کرد!! حالا آقای داماد مانده بود و یک صد تومانی پاره پوره!!! ...
7 خرداد 1392

سکه، پول گنده یا کارت؟

رفته بودیم مهمانی، بعد از مهمانی و بازی با بچه میزبان انگار دری جدید و مفهومی نو به رویش  گشوده شده بود؛ بحثی به نام «پول»! حالا از این به بعد منتظر ایده های اقتصادی سید مسیحا در سال حماسه اقتصادی باشید! رفته بودسلمانی، بعد از سلام و احوال پرسی، رو کرد به آقای سلمانی و گفت:« سکه می خواید؟، پول گنده یا کارت؟» و بلافاصله یک سکه 25 تومانی، یک اسکناس 1000 تومانی و یک کارت هدیه 100 هزار تومانی خالی! از تو جیبش در آورد. آقای سلمانی هم با خنده :«حالابذار مو هات را کوتاه کنم بعد با همدیگه صحبت می کنیم!» ...
5 خرداد 1392

روز پدر مبارک!

دیشب از آن ها فیلم گرفتم یادگاری بماند. بابا ی سید ، آن را محکم می گیرد و مشغول رجز خوانی می شود که:«دیگه نمی تونه فرار کنه ان قدر سفت گرفتمش که نگو!» سید هم در حال دست و پازدن، تلا ش کردن و نجات دادن خود هست.منظره ی تماشایی و هیجان انگیزی است. بابای سید کوچولو، معتقد است که این بازی برای سید هم تخلیه هیجانی- عاطفی دارد ، هم تخلیه فیزیکی-جسمی ، هم حل مسأله و هم خلاقیت. راستی میلاد امیر المؤمنین علی(علیه السلام) و روز پدر به همه ی باباهای مهربان مبارک باشد! ...
2 خرداد 1392

صبرآموزی!

یکی از مشکلات بچه های این نسل این هست که چون در رفاه و امکانات بزرگ می شوند و همه چیز برایشان حاضر و آماده است با مفاهیمی مثل «صبور بودن» آشنا نمی شوند و کم طاقت و کم تحمل اند؛ پس لازم هست مو قعیت های خود ساخته ایجاد کنیم برای تمرین صبر و حوصله. مامان بزرگ و بابا بزرگ عازم مکه بودند، به خاطر این که به جای عبادت  وقت تو بازارهای عربستان نگذارند و ارز مملکت را بیش از پیش تو حلقوم وهابی ها نکنند، از ما خواستند از طرف آن ها برای سید دوچرخه بخریم. ما هم از قضا با خود سید و سلیقه ی او دوچرخه را خریدیم. سید 17 روز صبر کرد و پسر خوبی بود تا مامان بزرگ و بابا بزرگ سوغاتی مکه، به او دوچرخه بدهند. ...
31 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد