مهمون کوچولوی خدا 9 (شعر کودکانه)
رمضان آمد و دوباره پدر مثل سال گذشته خوش حال است لحظه ی میهمانی افطار بهترین خاطرات امسال است همه آماده ایم حتی من سن و سالم اگرچه کافی نیست همگی روزه اند و من ناچار روزه ام باز کله گنجشکی است طعم شیرین شله زرد وحلیم سفره های کشیده تا ایوان سبزی و نان سنگک و ریحان پشت در کفش تازه مهمان رمضان آمد و صدای اذان که شروع سلام و دیدار است «صلوات بلند بفرستید» مادرم گفت:«وقت افطار است.» جشن رمضان مبارک! شاعر:عبدالجبار کاکایی،ته...
نویسنده :
مامان سیدی،ساداتی و آسد
15:04