اکسیژن نداره که!
چشم هایش داشت از حدقه می زد بیرون...
با بابا جون و عمو جونش رفته بود استخر. کیفش خیلی بزرگ بود.
عمو به شوخی گفت:«می خوای بذارمت تو کیفت جا می شی توشا!!»
گفت:«آخه اکسیژن نداره که!!!»
حالا چشم های عمو داشت از حدقه می زد بیرون!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی