کودک خلاق

شب به خیر!

  شب بود و اخرین باری که در این سفر به حرم می رفتیم. فاصله مون از ضریح زیاد بود ولی می شد ضریح رو دید. ​​​​​ سادات کوچولو رو بلندش کردم تا بتونه ببینه. بهش گفتم:"دخترم به امام رضای مهربون سلام بده."  ​​​​​گفت:"شب خیر امام رضا جون،شب به خیر!" ...
21 مرداد 1396

نگفتید که.....!!!!!؟!!!

  گفتید:"سر و صدا نکنم،گفتید چراغ رو روشن نکنم،نگفتید که رویش ننشینم !!!!!!!!" ماه رمضون بود. ساعت یک و نیم شب،سریال کودکانه ی صیام و تیام رو داشت(در ماه مبارک،شبکه کودک،24 ساعته میشه.) گل پسری هم که می خواست روزه بگیره، شب تا صبح رو بیدار می موند که روز رو بیشترش رو بخوابه. قرار شد بدون این که سر و صدا کنه و بدون روشن کردن چراغ،تلویزیون رو روشن کنه تا خواهر جونی رو که به طور استثنایی،نیم ساعتی بود که به خواب رفته رو,بیدار نکنه. لحظاتی بعد،هر دو یعنی هم سادات خانوم و هم اقا سید در جلوی چشمان شگفت زده ی من بودند! گفتید:"سر و صدا نکنم،گفتید چراغ رو روشن نکنم،نگفتید رویش ننشینم!!!" ...
2 مرداد 1396

هر گردی،گردو نیست!!!

  سادات خانوم خیلی دلش برای زیارت تنگ شده بود. وقتی از مشهد، با دو تا داداش جونش برمی گشت، وقتی کادر فنی پرواز رو دید که لباس شبرنگ پوشیدند با تعجب گفت:"داداش سید،این جا رو ببین،یه عالمه عمو رفتگر!!!" ...
18 تير 1396

سرگرمی امروز ساداتی!

  اومدیم خونه،بادکنک هایی رو که باد کرده بودیم،سایزشون کوچیک شده بود. با یه ماژیک حالت های مختلف چهره رو کشیدم. حالا می توانیم کلی نمایش بدهیم و در مورد خوش اخلاقی با گل دخملی حرف بزنیم. ...
31 فروردين 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد