کودک خلاق

فرمول روش تنبیهی مؤثر=محروم کردن+ اقناع کودک+ جدی بودن

  وقتی کودک شما عادت ناپسندی پیدا می کند و خطایی را بارها مرتکب می شود، واکنش شما چیست؟ چه تنبیهی می تواند کودک را از آن کار باز دارد؟اصلاَ آیا تنبیه ضرورتی دارد؟ فکر می کنم بد ترین کار ممکن،استفاده از کلمات زشت و ناپسند یا خدای ناکرده تنبیه بدنی اوست، که خوداین موارد می تواند برای کودک، بدآموزی داشته باشد. ولی قطعاَ وجود تنبیه هم، در مواردی لازم و ضروری است. به نظر من بهترین شیوه ی تنبیه: محروم کردن کودک از کار مورد علاقه اش به همراه جدیت والدین در تنبیه و اقناع کودک است. سید مسیحا، کارتون باب اسفنجی را خیلی دوست دارد و هر روز رأس ساعت 12:45 آن را از شبکه پویا تماشا می کند. و اما فرمول تن...
26 آذر 1392

نمونه ای از تعامل صحیح پدر و پسر!

  چه قدر برایم قشنگ بود برق چشمان پسرهای کوچولویی که دست در دست پدر به عشق آب بازی با هم سن و سالهایشان، مشتاقانه به سمت استخر می رفتند. وچه قدر برایم جالب بود وقتی پوشش پسرها را قبل از استخر و بعد از آن مقایسه می کردم: قبل از استخر: زیپ کاپشن ها و دکمه های ژاکت ها بسته بود و شال، کلاه، کفش ها و جوراب ها سرجای خود! و اما بعد از استخر: زیپ کاپشن ها و دکمه های ژاکت ها باز! کفش ها بدون جوراب و در حکم دمپایی! شال ها هم در حد وسیله ی تزیینی! باز هم به بابای سید، کارش از همه ی پدرها بهتر بود! چه قدر زیبا بود برگزاری طرح استخر پدر و پسر کوچولواش. ...
26 آذر 1392

ابتکار!!

  خیلی تاریک بود و جای نشستن هم در هیئت کم،سید مسیحا روی پای من بود. با خودم گفتم هر آینه است که تحمل سید تمام شود و ندای برویم سر دهد که خدا را شکر، ایده سایه بازی جواب داد و قضیه ختم به خیر شد!! ...
26 آبان 1392

خواب!

  از خواب بیدار شد و گفت:«خواب طفلان مسلم ابن عقیل را دیدم...» امسال اولین سالی است که سید مسیحا با طفلان مسلم از طریق سریالش  که از شبکه قرآن پخش می شد،آشنا شد. ادامه داد: «ولی آدم بدا نتونستن طفلان مسلم رو بگیرن چون اونا زنگ زدن به پلیس و خانمی که بهشون کمک کرد(سلافه در فیلم) و نجات پیدا کردن!» بچه ها با آن چیزی که می بینند اگر ارتباط برقرار کنند با آن زندگی خواهند کرد، حال چه «بن تن» باشد و چه «طفلان مسلم»! ...
25 آبان 1392

بوس بسه ؛خلاقیت مادرانه!

گاهی اوقات ما، انتظارات عجیب و غریبی از بازی و خلاقیت داریم و همین موضوع باعث می شود عطایش را به لقایش ببخشیم و بی خیال همه چیز شویم. کنارمادری نشسته بودم که یک نوزاد و یک پسر بچه دوساله داشت. برادر بزرگتر دائماَ دلش می خواست نوزاد را ببوسد. مادر بازی «بوس بسه»! را اختراع کرده بود؛اول مادر ،نوزاد را یک بار می بوسید و برادر دوساله در حالی که دست خود را مثل پلیس به جلو آورده بود می گفت:«بوس بسه!!» و این بار برادر بزرگتر! نوزاد را می بوسید و مادر به او می گفت:«بوس بسه!!» به نظرم هم خلاقانه آمد و هم راهگشا.                     ...
15 آبان 1392

احترام به سادات

توی حرم خیلی دعایش کردم،کاری انجام داده بود که مرا به فکر فرو برده بود! چه قدر بعضی ها پای نگاهشان هستند و حاضرند برای عقیده شان هزینه کنند و در حد شعار و حرف باقی نمیمانند. جای همه خالی،رفته بودیم مشهد،موقع پیاده شدن از آژانس،آقای راننده یک دویست تومانی به سید مسیحا عیدی داد.سید گفت:«ما هم سیدیم!» آقای راننده:«من از سادات کرایه نمیگیرم!!» تا ما به خودمان بیاییم گاز ماشین را گرفته و رفته بود!! ...
8 آبان 1392

روش های ایجاد محبت اهل بیت(علیهم السلام)در دل کودکان

عید غدیر،عید الاکبر است. خیلی دلم می خواهد این بزرگ بودن این عید را با شیوه های مختلف به سید مسیحا انتقال بدهم؛یکی از راه هایی که به ذهنم رسیده است؛این است که سید مسیحا یک آلبوم ویژه غدیر دارد یعنی هرسال با تاریخ دقیق شمسی و قمری یک عکس از او میگیریم و حتماَ مطلب یا شعری که او یاد گرفته را بالای عکس تایپ می کنیم، امسال هم، سید در عید غدیر این شعر را می خواند: یه روز پیامبر ما       یه جا به نام غدیر گفت به همه آدما هرکسی من بودم             امام و رهبر او از این به بعدعلی هست امام و سرور او «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» ...
8 آبان 1392

باب اسفنجی قرآن خوان!!

  کار اشتباهی که ما و خیلی وقت ها نظام تربیتی ما می کند این است که وقتی چیزی را نفی می کنیم هیچ چیز جایگزینی نمی گذاریم. سید مسیحا، «بن تن»،« Angry Birds » و...را نمی بیند ولی به عنوان جایگزین کارتون «باب اسفنجی» را می بیند و عروسک و کیف آن را دارد. اما کاری که می شود کرد این است که مرعوب سبک زندگی باب اسفنجی نشد و باب اسفنجی را با سبک زندگی خود تطبیق داد. سید مسیحا وقتی کیف باب اسفنجی خودش را داخل ماشین می آورد اول خودش قرآن می خواند و بعد هم صدای باب اسفنجی را در می آورد تا او هم قرآن بخواند!!! ...
7 آبان 1392

کوروش!

خیلی وقت ها برای حل مشکل به وجود آمده از قصه استفاده می کنم. این بار هم داشتم همین کار را می کردم و اسم پسر قصه ام را کوروش انتخاب کردم که مشکل شد دوتا!!  سید کوچولو فرمودند:«کوروش نمیشه اسم باشه !چون کور داره!کور هم یعنی کسی که نمیتونه ببینه!!» ...
19 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد