کودک خلاق

مسئولیت پذیری!

تو محوطه تفریحی مطمئنی بودیم. در راستای شخصیت دادن به کودک و افزایش اعتماد به نفس، بابای سید یک اسکناس ده هزار تومانی به او داد و گفت:«برو دو تا بستنی زعفرانی و دو تا بستنی دبل چاکلت! (خدایی اش اسمش سخت است!) بخر و بیا، بقیه پول را هم باید پس بگیری.» بعد از یکی، دو دقیقه، سید با دو تا بستنی زعفرانی و دو تا بستنی شکلاتی برگشت و گفت: «آقا إ گفت خودش بقیه پول را میاره!» سید رفت و مشغول سرسره بازی شد. ظاهراّ صاحب مغازه اعتماد نکرده بودکه پول را به بچه بدهد و به شاگرد مغازه بقیه پول را داده بود تا بیاورد! دو دقیقه بعد سید آمد و پرسید: « بقیه پول را آوردن یا نه؟» م...
23 خرداد 1392

روز پدر مبارک!

دیشب از آن ها فیلم گرفتم یادگاری بماند. بابا ی سید ، آن را محکم می گیرد و مشغول رجز خوانی می شود که:«دیگه نمی تونه فرار کنه ان قدر سفت گرفتمش که نگو!» سید هم در حال دست و پازدن، تلا ش کردن و نجات دادن خود هست.منظره ی تماشایی و هیجان انگیزی است. بابای سید کوچولو، معتقد است که این بازی برای سید هم تخلیه هیجانی- عاطفی دارد ، هم تخلیه فیزیکی-جسمی ، هم حل مسأله و هم خلاقیت. راستی میلاد امیر المؤمنین علی(علیه السلام) و روز پدر به همه ی باباهای مهربان مبارک باشد! ...
2 خرداد 1392

صبرآموزی!

یکی از مشکلات بچه های این نسل این هست که چون در رفاه و امکانات بزرگ می شوند و همه چیز برایشان حاضر و آماده است با مفاهیمی مثل «صبور بودن» آشنا نمی شوند و کم طاقت و کم تحمل اند؛ پس لازم هست مو قعیت های خود ساخته ایجاد کنیم برای تمرین صبر و حوصله. مامان بزرگ و بابا بزرگ عازم مکه بودند، به خاطر این که به جای عبادت  وقت تو بازارهای عربستان نگذارند و ارز مملکت را بیش از پیش تو حلقوم وهابی ها نکنند، از ما خواستند از طرف آن ها برای سید دوچرخه بخریم. ما هم از قضا با خود سید و سلیقه ی او دوچرخه را خریدیم. سید 17 روز صبر کرد و پسر خوبی بود تا مامان بزرگ و بابا بزرگ سوغاتی مکه، به او دوچرخه بدهند. ...
31 ارديبهشت 1392

همراهم!

هر وقت پای کامپیوتر یا همان رایانه ی خودمان می نشینم هر کاری که انجام می دهم را برای سید مسیحا توضیح می دهم. سید:«من که بچه ام، تنهایی برم فتوشاپ و عکسی را کراپ کنم،( crop ؛ بریدن و حذف قسمتهایی از عکس که نیازی به آن ها نیست.)اشکالی داره؟ » مامان:« نه پسر گلم، هیچ اشکالی نداره!» خیلی خوبه که همراه فرزندانمان باشیم و آن چرا که درست می دانیم، به بهترین شکل و وجه یادشان دهیم. ...
29 ارديبهشت 1392

پشتکار خلاقانه!

امان از دست این تخم مرغ شانسی ها!!! اندازه 1000تومان تویش چیزی هست و 4000، 5000 تومان از تو پول میگیرند. از توی تخم مرغ شانسی یک تفنگ کوچولو در آمد. سید مسیحا خیلی خوشش آمده بود؛ اما دفعه سوم نشده، تیر تفنگ نصف شد!! حالا سید مانده بود و تفنگ بدون تیر! باباجونش برایش خیلی وقت گذاشت؛ چیزهای مختلف را آزمایش کردند. چوب کبریت، خلال دندان و... جای تیر، اما فایده نداشت. آخر سر مغزی خودکار، بهتر از تیر اولیه کار میکرد؛ به این میگویند پشتکار خلاقانه! ...
17 ارديبهشت 1392

سرگرمی!

«ابرها رو نگاه کن! ببین هر کدوم چه شکلی هستن؟» «انگشت هات رو نگاه کن! بزرگتره بابای خانواده اس.کنار بابا هم مامان خانواده اس و سه تا انگشت دیگه هم خواهر و برادرند و دارن با هم بازی می کنن....» «خوب، حالا صدای کلاغ رو در بیاور، صدای آمبولانس، تلفن و....» سید مسیحا توی ماشین خیلی حوصله اش سر می رود، به خصوص توی ترافیک و مسیرهای طولانی  و دائم می پرسد:«کی می رسیم؟چقدر دیگه مونده؟» ما این جوری سرگرمش می کنیم. اگر شما هم پیشنهادی دارید خوشحال می شویم برایمان بنویسید، منتظریم! ...
13 ارديبهشت 1392

خاک بازی!

لب ساحل با خاله جونش با بیل و شن کش مشغول شن بازی بودند. چه کیفی می کرد سید. به خاله جون گفت:«قولیل، درست کنیم!» خاله مشغول درست کردن قوری شد ولی خاله هر چه جلوتر  میرفت تعجب سید بیشتر می شد و می گفت:« این که قولیل نیست!» خاله هم با اعتماد به نفس تمام:«چرا عزیزم، ببین این دستشه، این هم در قوریه دیگه!» سید:«اما قولیل تو جنگله مثل میمونه اما خیلی گندس و موز دوست داره!!!» خاک بازی برای بچه ها لذت بخش است حالا چه گوریل باشد و چه قولیل! پیامبر (ص) می فرمایند:« خاک، بهار کودک است.» ...
7 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد