شلیک سرد!
پدر و پسر رفته بودند حمام.
قرار شد فرمانده بازی کنند.(یکی فرمانده می شود و دیگری سرباز)
سید حسابی حس گرفته بود آن قدر که وقتی آب سرد روی شانه هایش ریخته شد،با هیجان خاصی گفت:
« فرمانده،فرمانده...شلیکش سرد بود!!»
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی