کودک خلاق

درس از شیراز!

  با تمام وجودش، از حیوانات حرف می زنه. توی شیراز،باغ نارنجستان قوام،که واقعا زیباست؛چه کوشکی !چه باغی و.... سید من رو به کنار یه تنگ کوچولو برد که توش دوتا ماهی بودند. تهران،پس از بازگشت از شیراز؛  بابایی:پسرم،از شیراز چی یاد گرفتی؟   سید:یاد گرفتم که نباید ماهی ها روتوی جای  تنگ بذاریم،آخه اذیت میشن!!!!   ...
12 فروردين 1394

بابام هم سیده!

  راننده رویش نشد چیزی بگیرد ،شاید هم توی رو در بایستی با امام حسین(علیه السلام)گیر کرده بود!! سید مسیحا با دایی اش سوار تاکسی بود  که به راننده گفت:«من سیدم،تازه بابام هم سیده!  جدم هم امام حسینه(علیه السلام).» ...
4 بهمن 1393

بستنی بدون پالم!

  سید اومد و گفت:« مامانی ،خدا که مهربونه همه چیز رو هم می تونه، بعد هم تو بهشت همه چیز هست؛ بستنی بدون پالم هم هست؟!» چند وقتیه که سید بستنی بیرون خیلی کم می خورهٰ، خودش ظرف درست کردن بستنی داره  و توش چیز های مختلف مثل عرق بید مشک ،هل و...می ریزه! (انتخاب پروانه ها و بستنی ها، سلیقه ی آقا سیده!) ...
18 مهر 1393

تولد زمین

  سلام همراهان عزیز و گرانقدر و همیشگی                                                   فردا   25 ذی القعده روز دحوالارض نامگذاری شده و این روز اعمال خاصی داره که خیلی ثواب داره مثل روزه، نماز، غسل و ...... هرکدوم توفیق پیدا کردین ما رو هم دعا کنید. کلی با خودم کلنجار رفتم که چه جوری می شه  دحو الأرض رو به بچه ها توضیح داد؟؟ کلی ای...
30 شهريور 1393

هیلللللی!!

  نمی دانم چه قدر مشتری برنامه ی «خندوانه» شبکه نسیم هستید ولی ما همگی با هم منتظر هستیم تا این برنامه را ببینیم. (یکی از تکه کلام های این برنامه، هیللللی به معنای خیلی است! کسانی که پیگیر این برنامه هستند می دانند.) داشتیم با سید کمد اسباب بازی هایش را مرتب می کردیم.کار طاقت فرسا شده بود. با حالت ناراحتی به سید گفتم:«چه قدر اسباب بازی داری!» بلافاصله جواب داد:«هیللللی!!!» آن قدر از دستش خندیدم که دیگر یادم رفت که خسته شده بودم!! ...
26 شهريور 1393

دکترا!

  سرما خورده بود؛قاعدتا نباید انگور می خورد! دائم از خاله می پرسید:« انگور بخورم؟» خاله:«عزیزم از مامانت سئوال کن» سید:«خاله مگه شما دکتری قبول نشدین پس شما می دونین دیگه!» اشتباه رایج بچه ها :مساوی بودن رشته پزشکی با دکترا ! ...
19 شهريور 1393

بگو گلابی!

  چند وقتی است که «کلمه بازی» ذهن من و سید مسیحا را درگیر کرده است. ساعت دو نیم نصف شب من را از خواب بیدار کرد و گفت:«ببخشید مزاحم خوابتون می شم ولی ترسیدم که یادم بره!! بگید:گلابی!!!!» و بعد هم اضافه کرد:«فکرکنم برای نیمه شعبان خوبه!» شما بودید چه حسی داشتید؟ -گلابی -شما امام مایی یا مهدی ان قدر بهم چسبید که اصلا نفهمیدم که بد خواب شدم.   ...
6 مرداد 1393

ثبت نام مجدد!!

فوتبال را جدی پیگیری می کرد و حسابی تیم ایران را تشویق می کرد. بعد از حذف ایران از جام جهانی، هر بازی را که می دید اصرار داشت که یکی از تیم ها،تیم ایران باشد! بازی شیلی با برزیل بود که پرسید:«بابایی کدومشون ایرانن؟» بابایی:«پسرم،هیچ کدومشون. ایران حذف شده» سید:«خوب کاری نداره که! دوباره ثبت نام کنن!!» توضیحات آقای پدر در مورد این که باید چهار سال صبر کنند و مراحل خاصی دارد راهگشا نبود و اصرار داشت دوباره ثبت نام کنند! ...
8 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد