کودک خلاق

سه تا رو بگیرین!!!

  آقای پدر زنگ زده بودند خانه تا ببینند ما چی نیاز داریم تا تهیه کنند که سید مسیحا گوشی تلفن را برداشت و گفت:بابایی ٰٰشیر وماست بخرین با بستنی زمستونیٰ البته اگه خودتون می خورین سه تا بخرین و اگه خودتون نمی خورین هم سه تا رو بگیرین!!!! ...
10 بهمن 1392

ماجراهای آقای پدر و پسر!!

  کنار ساحل،هم دوچرخه کرایه می دادند وهم موتورهای مخصوص. سید و آقای پدر سوار یکی از موتورهای تفریحی شدند. ظاهراَحفظ تعادل موتور کار چندان ساده ای هم نبود!! به اظهارات خودآقای پدر،ایشون به شوخی و برای بازی تظاهر به عدم تعادل موتور می کردند و دائم «یا اباالفضل، یا اباالفضل» می گفتند.(الله و اعلم که شوخی بوده یا ...) سید رو به آقای پدر: «بابایی، امامای دیگه رو هم می تونید صدا کنیدا!!!» شاید تو ذهن سید کوچولو این بوده که: «نعوذبالله،کار از دست حضرت عباس خارج شده و باید همه ائمه دست به دست هم بدن تا شاید بشه کاری کرد!!!!»     ...
7 دی 1392

شب خاطره انگیز!

سکانس اول: مامان:«سید جان، برو بخواب دیر وقته، من خیلی خوابم میاد،تازه دویستا کارم باید انجام بدم،مسواک بزنم، ساعتو برا فردا بذارم و لپ تاپ و خاموش کنم!» سید:« مامانی، اینا که دویستا کار نیس! فقط سه تا کاره!می خوای برات بشمارم؛یک: مسواک بزنید،...» سکانس دوم: جایمان برعکس شده بود: برایش داشتم کتاب می خواندم که خوابم برد. پشت سر هم می گفت: «مامانی برید توی تختتون،من می خوام بخوابم و جا ندارم!!!»   ...
19 آذر 1392

راه آمدن!

  اصلاً حواسم نبود که این اصطلاح شاید برای سید مسیحا سخت باشد! مهمانی بودیم و می خواستم بچه ها را دعوت کنم تا در فضای مسالمت آمیز با هم بازی کنند فلذا  گفتم:«مامانی، باید با دوستت راه بیای!» با تعجب به من نگاه کرد و گفت:«مامان، چرا با دوستم باید راه برم و ندویم!!!»       ...
14 آذر 1392

سئوال مسیحایی!

رفته بودیم هیئت.برای  این که سید مسیحا حوصله اش سر نرود و آرام بنشیند ولی در عین حال به او خوش بگذرد و تداعی خوش و شیرین از مراسمات مذهبی داشته باشد، دفتری را جلویمان گذاشته بودیم و یکبار من سئوال طراحی می کردم و یکبار آقا سید. و اما یکی از سئوالات سید کوچولو: کلاغ و لانه اش را که پر از تخم بود را کشید و گفت:«این کلاغه می خواد مدل خونه اش را عوض کنه حالا چه جوری این کار رو بکنه که به تخم هایش هم آسیب نرسه؟؟» واما حالا جواب: «کلاغه صبر می کنه جوجه کلاغه ها از تخم بیان بیرون و یه کم بزرگ شن و پرواز یاد بگیرن و بعد مدل خونه اش رو عوض می کنه!!!!» ...
18 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودک خلاق می باشد